سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شورک چه بلند وبام شورک چه بلند......

شکل دوم از آسیب‏زایى، در مقابل حصاربندى، با حصارشکنى آشکار مى‏گردد . در حالى که در حصاربندى، مرزهاى آهنین مى‏گذارند، در حصارشکنى، هر مرزى را برمى‏دارند و بى‏مرزى را حاکم مى‏کنند . حاصل این امر، بروز التقاطهاى ناهم ‏خوان میان اندیشه‏ هاى حق و باطل است . آسیب‏زایى حصارشکنى در تربیت دینى این است که درست و نادرست، یک‏جا خوراک افراد تحت تربیت مى‏شود و این خوراک ناجور، رشدى را سبب نخواهد شد و چه‏ بسا که مسمومیت و هلاک در پى داشته باشد . نمونه‏ ى این بى‏مرزى و التقاط در عرصه‏ ى مهدویت، آن است که کسانى معتقد شوند «مهدى‏» اسم خاصى براى فرد معینى نیست، بلکه نمادى کلى براى اشاره به چیرگى نهایى حق و عدالت‏بر باطل و بیدادگرى است و مصداق این نماد مى‏تواند هر کسى باشد .

در روایات مربوط به مهدویت، این گونه حصارشکنى به دیده‏ى منفى نگریسته شده است . بنابراین، در روایات فراوانى، بر این نکته تاکید شده است که مهدى (عج) نام شخص معینى است . به طور مثال، از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نقل شده است که فرمود: «مهدى مردى از عترت من است که به خاطر (برپایى) سنت من مى‏جنگد، چنان‏که من به خاطر وحى جنگیدم(4)

 برهمین سیاق، در روایات دیگرى، اشاره شده است که مهدى (عج) از فرزندان امام على علیه السلام، فاطمه زهرا علیها السلام، امام حسن علیه السلام، امام حسین علیه السلام و هم‏چنین هر یک از امامان بعدى است . (5)

نه تنها بر این نکته تاکید شده است که باید به «مهدى‏» چون نام خاص فرد معینى اعتقاد ورزید، که خداوند رسالت‏ حاکمیت ‏بخشیدن به حق و عدالت را به عهده‏ ى وى گذاشته است، بلکه به طور کلى باید در دوران غیبت، دین و آموزه‏ هاى اصیل آن را بازشناخت و بر آن پاى‏ورزى کرد . این امر نیز نشانگر نادرستى مرزشکنى و برآمیختن حق و باطل در دوران غیبت است . به طور مثال، روایت زیر در این مورد قابل ذکر است:

على بن جعفر از برادرش موسى بن جعفر علیه السلام روایت کرده است که آن حضرت فرمود: «هنگامى که پنجمین فرزند از امام هفتم ناپدید شود، پس خدا را! خدا را! (مواظب باشید) در دین‏تان، شما را از آن دور نسازند . صاحب این امر ناگزیر از غیبتى خواهد بود تا کسى که بدین امر قایل است، از آن باز گردد . همانا این آزمایشى از جانب خدا است که خداوند، خلق خود را بدان وسیله مى‏آزماید . . .» . (6)

تعبیر الله الله فى ادیانکم در این روایت، سخنى مؤکد بر اهمیت‏ بازشناسى آموزه‏هاى اصیل دینى در دوران غیبت است . بر این اساس، محو کردن مرزهاى میان حق و باطل و برهم ‏آمیختن آن‏ها، یکى از لغزش‏هایى است که مى‏تواند در خصوص مهدویت رخ دهد .

به این ترتیب، آشکار است که هر دو گونه ‏ى آسیب‏زایى، یعنى حصاربندى و حصارشکنى، در عرصه ‏ى مهدویت، مردود تلقى شده است . حالت ‏سلامت در این محور از بحث، به دور از هر دو گونه ‏ى مذکور، مرزشناسى است . مرزشناسى با قبول ارتباط، از حصاربندى متفاوت مى‏گردد و با رد التقاط، از حصارشکنى متمایز مى‏شود . مرزشناسى چون یکى از راهبردهاى تربیت دینى، مستلزم آن است که فرد در متن موقعیت‏ها قرار داشته باشد و با بازشناسى مرزهاى راستى از ناراستى و درستى از نادرستى، راه خود را بیابد . تربیت در این شکل، به دقت، هم‏چون آموختن حرکت در یک میدان مین است . مصون رفتن در جاده‏ى کناره، هنرى نمى‏خواهد و آموزشى نمى‏طلبد . اما مساله این است که تربیت دینى و مهدوى، جاده ‏ى کناره ندارد، بلکه درست از میدان مین مى‏گذرد و نمى‏توان از آن کناره گرفت . از سوى دیگر، بى‏پروا دویدن در این میدان نیز سر بر باد ده است . تنها با آموختن بازشناسى خط عبور، مى‏توان در این میدان حرکت کرد .

هر چند بیرون از قرنطینه بودن و در مواجهه قرار داشتن دشوار است، اما هنگامى که فرد با شناخت مرزها و حدود همراه گردد، توانایى حرکت‏سالم را خواهد یافت . در روایت مذکور در فوق، (7) هنگامى که امام صادق علیه السلام اشاره مى‏کند که در دوران غیبت، وضعیت مؤمنان چون افراد یک کشتى واژگون شده، زیرورو مى‏گردد، راوى سخت مى‏هراسد و چاره مى‏طلبد . در ادامه‏ ى روایت، چنین آمده است:

«. . . راوى گوید: پس من گریستم و به حضرت عرض کردم: (در چنین وضعى) ما چه کنیم؟ فرمود: اى اباعبدالله! - و در این حال به پرتو خورشید که به درون خانه و ایوان مى‏تابید، نظر افکند - آیا این خورشید را مى‏بینى؟ عرض کردم: بلى . پس فرمود: مسلما کار ما روشن ‏تر از این خورشید است .»

در پاسخ امام، مرزشناسى چون چاره‏ى کار معرفى شده است . با توجه به زمینه‏ ى سخن که در آن، زیرورو شدن و بروز پرچم‏هاى اشتباه ‏برانگیز مطرح شده، پاسخ بیانگر این است که اگر کسى مرزهاى حق و باطل را بشناسد و نور را از ظلمت تمیز دهد، به سهولت مى‏تواند راه خود را پیش گیرد و حرکت کند .

با داشتن تصویر درستى از مهدویت، مدلول‏هاى درست آن در تربیت نیز معین خواهد گردید . تربیت مهدوى، تربیت ‏براى محیط باز است و از این رو، مستلزم آن است که افراد، توانایى مرزشناسى را کسب کنند و آمادگى مواجهه و رویارویى با اصطکاک‏هاى فکرى و عملى را بیابند . این مرزشناسى شامل مواردى از این قبیل است: شناخت مهدى (عج) چون شخصى معین، شناخت رسالت وى در برپایى حق و عدالت، شناخت‏حقانیت آموزه‏هاى دین اسلام که وى آن را به جهانیان عرضه خواهد نمود، آشنایى با جریان‏هاى فکرى مختلف که سوداى برقرار ساختن حق و عدالت را در جوامع بشرى در سر دارند و توانایى بازشناسى میزان درستى و نادرستى آن‏ها و توانایى در میان گذاشتن محققانه‏ى باورهاى خود با آن‏ها .

پیرو مهدى (عج) با تربیت ‏شدن براى زیستن در چنین محیط بازى، از انتظار انفعالى ظهور وى به دور خواهد بود و در اثر ارتباط سازنده با جریان‏هاى فکرى دیگر، انتظارى پویا را نسبت‏به ظهور، آشکار خواهد ساخت .

انتظار پویا به معناى فراهم ساختن فعالانه‏ ى زمینه ‏هاى ظهور است .

 ----------------------------

پى‏نوشت‏ها:

1. بل نقذف بالحق على الباطل فیدمغه فاذا هو زاهق و لکم الویل مماتصفون .» انبیاء، 18 .

2. المفضل بن عمر الجعفى قال: سمعت الشیخ - یعنى ابا عبدالله علیه السلام - یقول: «ایاکم و التنویه، اما والله لیغیبن سبتا من دهرکم و لیخملن حتى یقال: مات؟ هلک؟ باى واد سلک؟ و لتدمعن علیه عیون المؤمنین و لیکفان تکفاالسفینه فى امواج البحر فلا ینجو الا من اخذالله میثاقه و کتب فى قلبه الایمان و ایده بروح منه و لترفعن اثنتا عشرة مشتبهة لا یدرى اى من اى، قال: فبکیت ثم قلت له: کیف تصنع؟ فقال: یا اباعبدالله - ثم نظر الى شمس داخلة فى الصفه - اترى هذه الشمس؟ فقلت: نعم، فقال: لامرنا ابین من هذه الشمس .» ، غیبت نعمانى (ترجمه غفارى)، صص 218- 219 .

3. عن جابر الجعفى قال: «قلت لابى جعفر علیه السلام متى یکون فرجکم؟ فقال: هیهات هیهات لا یکون فرجنا حتى تغربلوا ثم تغربلوا یقولها ثلثا حتى یذهب الله تعالى الکدر و یبقى الصفو» . منتخب الاثر، ص 389 .

4. عن النبى صلى الله علیه و آله انه قال: «المهدى رجل من عترتى یقاتل على سنتى کما قاتلت انا على الوحى‏» . ینابیع المودة، به نقل از: منتخب‏الاثر، ص 232 .

5. ر . ک: منتخب الاثر، فصل دوم .

6. على‏بن جعفر عن اخیه موسى بن جعفر علیه السلام انه قال: «اذا فقد الخامس من ولد السابع فالله الله فى ادیانکم لایزیلنکم عنها فانه لابد لصاحب هذاالامر من غیبة حتى یرجع عن هذاالامر من کان یقول به، انما هى محنة من‏الله یمتحن الله بها خلقه . . .» . غیبت نعمانى، صص 219- 210 .

7. ر . ک: پاورقى 3 .

 


ارسال شده در توسط مهدی اسداله