سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شورک چه بلند وبام شورک چه بلند......

ارسال شده در توسط مهدی اسداله

در قطب دوم و در نقطه‏ ى مقابل کمال‏گرایى، سهل ‏انگارى قرار دارد . سهل ‏انگارى در قلمرو مهدویت، به این نحو آشکار مى‏گردد که جایى براى آن در ذهن و ضمیر فرد فراهم نیاید و به تبع آن، نقشى براى آن در تحول شخصیتى وى وجود نداشته باشد . به عبارت دیگر، در این قطب، مساله ‏ى مهدویت در منظومه‏ى تربیت دینى، به کنج تغافل یا غفلت مى‏افتد و هیچ نقشى براى آن در جریان تربیت دینى در نظر گرفته نمى‏شود .

در پاره ‏اى از روایات به این نکته اشاره شده است که چگونه برخى از مردم، مساله‏ ى مهدویت را به بوته‏ ى فراموشى و غفلت مى‏سپارند، به نحوى که به وقت ظهور وى، شگفت زده مى‏شوند . به طور مثال، حماد بن عبدالکریم گوید: «در محضر امام صادق علیه السلام از حضرت قائم (عج) یاد شد . پس آن حضرت فرمود: بدانید که هرگاه او قیام کند، حتما مردم مى‏گویند: این چگونه ممکن است؟ در حالى که چندین و چند سال است که استخوان‏هاى او نیز پوسیده است .» (5)

آسیب‏زایى سهل ‏انگارى در این است که نقش تربیتى آرمان‏ها را با سبک ‏گرفتن یا فراموش کردن آن‏ها از میان برمى‏دارد . هر آرمانى، متناسب با ویژگى‏هاى خود، قابلیت معینى را در افراد شکل مى‏دهد . سهل ‏انگارى نسبت‏ به هر آرمانى، سهم تربیتى معینى را از عرصه‏ ى تربیت ‏خارج مى‏سازد . مهدویت ‏یکى از زنده ‏ترین و پویاترین آرمان‏هاى دینى است; زیرا افراد را در ارتباط با رخدادى قرار مى‏دهد که در پیش است و با توجه به این که وقت آن نامعین است، هر آن ممکن است واقع شود . رخدادهاى مربوط به آینده، از توانایى ویژه ‏اى براى آماده ‏سازى افراد برخوردارند . مهدویت در میان این گونه رخدادهاى مربوط به آینده، یکى از برجسته‏ ترین آن‏هاست; زیرا در عرصه‏ ى وسیعى، یعنى در پهنه ‏ى حیات بشرى، رخ مى‏دهد و در حکم برآیندى براى درازاى بلند تاریخ آدمى و چون نقطه‏ ى روشنى در پایان آن است . سهل ‏انگارى نسبت ‏به مهدویت در تربیت دینى، به منزله ‏ى از دست نهادن این تاثیر عظیم تحول ‏بخش در شخصیت افراد است .

در نقطه‏ ى میان دو قطب آسیب ‏زاى مذکور، حالت ‏سلامت عبارت از سهل‏گیرى است . سهل‏گیرى از معایب هر دو قطب کمال‏گرایى (غیر واقع‏گرا) و سهل ‏انگارى به دور است; زیرا در عین حال که در آن، به کمال نظر هست، وسع فرد نادیده گرفته نمى‏شود و در عین حال که در آن، سهولت در کار است، غفلت در میان نیست .

در تربیت مهدوى باید سهل‏گیرى را چون یکى از شاخص‏ها در نظر گرفت . در سهل‏گیرى، باید نخست‏به حدود وسع فهمى و عملى فرد توجه یافت و آن‏گاه با نظر به این حدود، حرکت وى را تسهیل کرد .

 امام على علیه السلام در حدیثى طولانى که در آن از مهدى (عج) یاد کرده است، خطاب به حذیفه بن الیمان فرمود: «اى حذیفه! با مردم آن‏چه را نمى‏دانند (نمى‏فهمند) نگو; که سرکشى کنند و کفر ورزند . همانا پاره ‏اى از دانش‏ها سخت و گران ‏بار است که اگر کوه ‏ها آن‏را بر دوش کشند، از بردن آن ناتوانند . . .» . (6)

در این سخن، توجه به وسع فهمى و دانشى افراد، مورد تاکید قرار گرفته و به صراحت اظهار شده که نادیده گرفتن آن، موجب اعراض و بلکه کفرورزى خواهد گردید . به تبع وسع فهمى، وسع عملى و حد طاقت افراد در به دوش کشیدن تکالیف نیز باید مورد توجه قرار گیرد . قابل ذکر است که حتى در یاوران نزدیک مهدى (عج)، برخى وسع و اقت‏ بیشترى از دیگران نشان مى‏دهند، اما به هر روى، هر کدام متناسب با وسع خویش، عمل مى‏کنند .

 در حدیثى که پیش‏تر در وصف یاران مهدى (عج) ذکر شد، این تعبیر نیز آمده است: «در میان آنان، مردانى هستند که شب را نمى‏خسبند و در نمازى که مى‏گزارند، چونان زنبور، زمزمه ‏اى بر لب دارند . شب را با برپایى نماز، صبح مى‏کنند و روز را با فرماندهى سپاه‏شان سپرى مى‏کنند . راهبان شب و شیران روزند .» (7)

ادامه مطلب...

ارسال شده در توسط مهدی اسداله

محور دوم -

آسیب ‏ها: کمال‏ گرایى (غیر واقع‏ گرا) و سهل ‏انگارى . سلامت: سهل‏ گیرى

 

اشاره: در این محور، آسیب‏هاى تربیت دینى، در دو قطب کمال‏گرایى (غیر واقع‏گرا) و سهل ‏انگارى قرار دارند

در قطب اول: آسیب‏زایى تربیت دینى ناشى از آن است که آرمان‏هاى بسیار والاى دینى را از افراد تحت ‏تربیت طلب مى‏کنند، بدون آن که توان و طاقت واقعى آن‏ها را چون معیار حرکت‏ به سمت این آرمان‏ها در نظر بگیرند . از این رو، بار سنگین آرمان‏هاى مذکور، طاقت سوز خواهد بود .

در قطب دوم: سهل ‏انگارى با بى‏اعتنایى به آرمان‏هاى بلند، چهره ‏ى دیگرى از آسیب ‏زایى را آشکار مى‏سازد . سهل ‏انگارى، جدیت و تلاش را از عرصه‏ ى تربیت مى‏زداید و به این ترتیب، حرکت پیشرونده را به پرسه‏ زدن تبدیل مى‏کند، در حالى که پرسه‏ زدن، سازنده و شکل‏ دهنده نیست .

حالت‏ سلامت در این محور، سهل‏گیرى است . سهل‏ گیرى با کمال‏ گرایى (غیرواقع‏ گرا) از این جهت متفاوت است که در آن، کمال را براى فرد، در حد وسع وى مى‏جویند و از فراتر از آن اغماض مى‏کنند . تفاوت آن با سه ل‏انگارى نیز در این است که در سهل ‏گیرى، در هر حال، چشم به سوى آرمان‏ها دارند و حرکت پیشرونده را مى‏خواهند . پیامبر اکرم (ص) دین خود را "سهله ‏ى سمحه" نامیده و جایگاه خود را در نقطه‏ ى سهل‏ گیرى معین کرده است .

با به کارگیرى چارچوب این محور در زمینه ‏ى مهدویت، به ترتیب، از دو گونه ‏ى آسیب‏زایى، یعنى کمال‏گرایى (غیر واقع‏گرا) و سهل ‏انگارى، سخن خواهیم گفت . سپس، حالت ‏سلامت را تحت عنوان سهل‏گیرى مورد بحث قرار خواهیم داد .

در قطب نخست آسیب، ابتدا باید به این مساله پاسخ گوییم که کمال‏گرایى (غیر واقع‏گرا) چگونه در عرصه ‏ى تربیت مهدوى آشکار مى‏گردد . زمینه‏ ى این امر، آن است که مهدى (عج)، عهده ‏دار رسالتى سخت و سترگ است . تلاش گسترده در سطح جهان براى زدودن ظلم و بى‏عدالتى و نشاندن حق و عدالت ‏بر اریکه‏ ى قدرت، کارى به غایت دشوار است; زیرا مستلزم بازستاندن قدرت از دست مدعیان دروغین و جسور آن خواهد بود . از این رو، امام مهدى (عج) با مقاومت‏هاى بسیارى روبه ‏رو خواهد شد و ناگزیر، جنگى جانکاه در پیش خواهد داشت . این نکته در روایات فراوانى مورد نظر قرار گرفته است . در زیر، به نمونه‏ هایى اشاره مى‏کنیم:

مفضل بن عمر گوید: «به امام صادق علیه السلام عرض کردم: نشانه ‏ى قائم چیست؟ فرمود: آن‏گاه روزگار گردش کند و گویند: او مرده یا هلاک شده؟ در کدامین سرزمین مى‏گردد (به‏ سر مى‏برد) ؟ عرض کردم: فدایت‏ شوم، سپس چه خواهد شد؟ فرمود: ظهور نمى‏کند مگر با شمشیر» . (1)

هم‏چنین، ابوبصیر گوید: شنیدم امام باقر علیه السلام مى‏فرمود: «. . . شمشیر بر گردن خویش حمایل مى‏سازد، هشت ماه به شدت مبارزه مى‏کند تا این‏که خدا راضى شود . . .» . (2)

در پیش بودن این مسؤولیت سنگین و خطیر براى مهدى (عج)، کار را براى پیروان وى نیز دشوار خواهد ساخت . خداوند چنین مقدر نکرده است که آن حضرت، این رسالت را به تنهایى و تنها با مدد غیبى به انجام برساند، بلکه نظر بر آن بوده است که بشر در گیرودار این رخداد عظیم، خود نیز تحول یابد و در تعیین سرنوشت تاریخى خویش، نقش‏ آفرینى کند . به هر روى، کسانى خواهند توانست‏ خود را براى این یاورى آماده کنند که ظرفیتى عظیم در خویش سراغ گیرند .

 به همین دلیل، صفات برجسته‏اى براى یاوران مهدى (عج) ذکر شده است، چنان‏که در روایتى در وصف شجاعت آنان آمده است: «و مردانى که گویى دل‏هاى‏شان پاره‏هاى پولاد است . . .» . (3)

 هم‏چنین، در روایتى، ابوالجارود به نقل از امام باقر علیه السلام گوید: آن حضرت به من فرمود: «. . . چون شنیدید ظهور کرده است، نزد او بروید، اگر چه کشان کشان بر روى برف و یخ باشد .» (4) این بیان حاکى از آن است که یاران امام، چنان نستوه‏ اند که اگر لازم باشد خود را به این نحو نیز به وى برسانند، به آن مبادرت خواهند کرد .

در نظر بودن چنین غایت‏بلندى در مساله‏ى مهدویت، زمینه ‏ساز آسیب تربیتى کمال‏گرایى (غیر واقع‏گرا) مى‏گردد . این آسیب چنین آشکار مى‏گردد که مربیان، بدون توجه به وسع فهمى و عملى افراد، آنان را از همان ابتدا به فتح این قله‏ ى عظیم فرابخوانند . آسیب این گونه کمال‏گرایى، به صورت اعراض کلى فرد از مقصد و مقصود آشکار مى‏گردد و این در جریان تربیت، نقض غرض خواهد بود; زیرا فراخواندن افراد به کمال، براى آن است که آنان از وضعیت کنونى خویش، به سوى نقطه ‏اى فراتر حرکت کنند . اما هنگامى که این امر به صورت غیرواقع ‏بینانه صورت گیرد، فرد را از اصل حرکت منصرف مى‏سازد . مربى باید بداند که هر کسى براى آن ساخته نشده است که بتواند یاور خاص مهدى (عج) باشد و نمى‏توان همگان را در این حرکت، به قله نشاند و با این حال، چنین نیست که این گونه افراد، جایى در کاروان بلنددامنه ‏ى نصرت مهدى (عج) نداشته باشند
ارسال شده در توسط مهدی اسداله

شکل دوم از آسیب‏زایى، در مقابل حصاربندى، با حصارشکنى آشکار مى‏گردد . در حالى که در حصاربندى، مرزهاى آهنین مى‏گذارند، در حصارشکنى، هر مرزى را برمى‏دارند و بى‏مرزى را حاکم مى‏کنند . حاصل این امر، بروز التقاطهاى ناهم ‏خوان میان اندیشه‏ هاى حق و باطل است . آسیب‏زایى حصارشکنى در تربیت دینى این است که درست و نادرست، یک‏جا خوراک افراد تحت تربیت مى‏شود و این خوراک ناجور، رشدى را سبب نخواهد شد و چه‏ بسا که مسمومیت و هلاک در پى داشته باشد . نمونه‏ ى این بى‏مرزى و التقاط در عرصه‏ ى مهدویت، آن است که کسانى معتقد شوند «مهدى‏» اسم خاصى براى فرد معینى نیست، بلکه نمادى کلى براى اشاره به چیرگى نهایى حق و عدالت‏بر باطل و بیدادگرى است و مصداق این نماد مى‏تواند هر کسى باشد .

در روایات مربوط به مهدویت، این گونه حصارشکنى به دیده‏ى منفى نگریسته شده است . بنابراین، در روایات فراوانى، بر این نکته تاکید شده است که مهدى (عج) نام شخص معینى است . به طور مثال، از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نقل شده است که فرمود: «مهدى مردى از عترت من است که به خاطر (برپایى) سنت من مى‏جنگد، چنان‏که من به خاطر وحى جنگیدم(4)

 برهمین سیاق، در روایات دیگرى، اشاره شده است که مهدى (عج) از فرزندان امام على علیه السلام، فاطمه زهرا علیها السلام، امام حسن علیه السلام، امام حسین علیه السلام و هم‏چنین هر یک از امامان بعدى است . (5)

نه تنها بر این نکته تاکید شده است که باید به «مهدى‏» چون نام خاص فرد معینى اعتقاد ورزید، که خداوند رسالت‏ حاکمیت ‏بخشیدن به حق و عدالت را به عهده‏ ى وى گذاشته است، بلکه به طور کلى باید در دوران غیبت، دین و آموزه‏ هاى اصیل آن را بازشناخت و بر آن پاى‏ورزى کرد . این امر نیز نشانگر نادرستى مرزشکنى و برآمیختن حق و باطل در دوران غیبت است . به طور مثال، روایت زیر در این مورد قابل ذکر است:

على بن جعفر از برادرش موسى بن جعفر علیه السلام روایت کرده است که آن حضرت فرمود: «هنگامى که پنجمین فرزند از امام هفتم ناپدید شود، پس خدا را! خدا را! (مواظب باشید) در دین‏تان، شما را از آن دور نسازند . صاحب این امر ناگزیر از غیبتى خواهد بود تا کسى که بدین امر قایل است، از آن باز گردد . همانا این آزمایشى از جانب خدا است که خداوند، خلق خود را بدان وسیله مى‏آزماید . . .» . (6)

تعبیر الله الله فى ادیانکم در این روایت، سخنى مؤکد بر اهمیت‏ بازشناسى آموزه‏هاى اصیل دینى در دوران غیبت است . بر این اساس، محو کردن مرزهاى میان حق و باطل و برهم ‏آمیختن آن‏ها، یکى از لغزش‏هایى است که مى‏تواند در خصوص مهدویت رخ دهد .

به این ترتیب، آشکار است که هر دو گونه ‏ى آسیب‏زایى، یعنى حصاربندى و حصارشکنى، در عرصه ‏ى مهدویت، مردود تلقى شده است . حالت ‏سلامت در این محور از بحث، به دور از هر دو گونه ‏ى مذکور، مرزشناسى است . مرزشناسى با قبول ارتباط، از حصاربندى متفاوت مى‏گردد و با رد التقاط، از حصارشکنى متمایز مى‏شود . مرزشناسى چون یکى از راهبردهاى تربیت دینى، مستلزم آن است که فرد در متن موقعیت‏ها قرار داشته باشد و با بازشناسى مرزهاى راستى از ناراستى و درستى از نادرستى، راه خود را بیابد . تربیت در این شکل، به دقت، هم‏چون آموختن حرکت در یک میدان مین است . مصون رفتن در جاده‏ى کناره، هنرى نمى‏خواهد و آموزشى نمى‏طلبد . اما مساله این است که تربیت دینى و مهدوى، جاده ‏ى کناره ندارد، بلکه درست از میدان مین مى‏گذرد و نمى‏توان از آن کناره گرفت . از سوى دیگر، بى‏پروا دویدن در این میدان نیز سر بر باد ده است . تنها با آموختن بازشناسى خط عبور، مى‏توان در این میدان حرکت کرد .

هر چند بیرون از قرنطینه بودن و در مواجهه قرار داشتن دشوار است، اما هنگامى که فرد با شناخت مرزها و حدود همراه گردد، توانایى حرکت‏سالم را خواهد یافت . در روایت مذکور در فوق، (7) هنگامى که امام صادق علیه السلام اشاره مى‏کند که در دوران غیبت، وضعیت مؤمنان چون افراد یک کشتى واژگون شده، زیرورو مى‏گردد، راوى سخت مى‏هراسد و چاره مى‏طلبد . در ادامه‏ ى روایت، چنین آمده است:

«. . . راوى گوید: پس من گریستم و به حضرت عرض کردم: (در چنین وضعى) ما چه کنیم؟ فرمود: اى اباعبدالله! - و در این حال به پرتو خورشید که به درون خانه و ایوان مى‏تابید، نظر افکند - آیا این خورشید را مى‏بینى؟ عرض کردم: بلى . پس فرمود: مسلما کار ما روشن ‏تر از این خورشید است .»

در پاسخ امام، مرزشناسى چون چاره‏ى کار معرفى شده است . با توجه به زمینه‏ ى سخن که در آن، زیرورو شدن و بروز پرچم‏هاى اشتباه ‏برانگیز مطرح شده، پاسخ بیانگر این است که اگر کسى مرزهاى حق و باطل را بشناسد و نور را از ظلمت تمیز دهد، به سهولت مى‏تواند راه خود را پیش گیرد و حرکت کند .

با داشتن تصویر درستى از مهدویت، مدلول‏هاى درست آن در تربیت نیز معین خواهد گردید . تربیت مهدوى، تربیت ‏براى محیط باز است و از این رو، مستلزم آن است که افراد، توانایى مرزشناسى را کسب کنند و آمادگى مواجهه و رویارویى با اصطکاک‏هاى فکرى و عملى را بیابند . این مرزشناسى شامل مواردى از این قبیل است: شناخت مهدى (عج) چون شخصى معین، شناخت رسالت وى در برپایى حق و عدالت، شناخت‏حقانیت آموزه‏هاى دین اسلام که وى آن را به جهانیان عرضه خواهد نمود، آشنایى با جریان‏هاى فکرى مختلف که سوداى برقرار ساختن حق و عدالت را در جوامع بشرى در سر دارند و توانایى بازشناسى میزان درستى و نادرستى آن‏ها و توانایى در میان گذاشتن محققانه‏ى باورهاى خود با آن‏ها .

پیرو مهدى (عج) با تربیت ‏شدن براى زیستن در چنین محیط بازى، از انتظار انفعالى ظهور وى به دور خواهد بود و در اثر ارتباط سازنده با جریان‏هاى فکرى دیگر، انتظارى پویا را نسبت‏به ظهور، آشکار خواهد ساخت .

انتظار پویا به معناى فراهم ساختن فعالانه‏ ى زمینه ‏هاى ظهور است .

 ----------------------------

پى‏نوشت‏ها:

1. بل نقذف بالحق على الباطل فیدمغه فاذا هو زاهق و لکم الویل مماتصفون .» انبیاء، 18 .

2. المفضل بن عمر الجعفى قال: سمعت الشیخ - یعنى ابا عبدالله علیه السلام - یقول: «ایاکم و التنویه، اما والله لیغیبن سبتا من دهرکم و لیخملن حتى یقال: مات؟ هلک؟ باى واد سلک؟ و لتدمعن علیه عیون المؤمنین و لیکفان تکفاالسفینه فى امواج البحر فلا ینجو الا من اخذالله میثاقه و کتب فى قلبه الایمان و ایده بروح منه و لترفعن اثنتا عشرة مشتبهة لا یدرى اى من اى، قال: فبکیت ثم قلت له: کیف تصنع؟ فقال: یا اباعبدالله - ثم نظر الى شمس داخلة فى الصفه - اترى هذه الشمس؟ فقلت: نعم، فقال: لامرنا ابین من هذه الشمس .» ، غیبت نعمانى (ترجمه غفارى)، صص 218- 219 .

3. عن جابر الجعفى قال: «قلت لابى جعفر علیه السلام متى یکون فرجکم؟ فقال: هیهات هیهات لا یکون فرجنا حتى تغربلوا ثم تغربلوا یقولها ثلثا حتى یذهب الله تعالى الکدر و یبقى الصفو» . منتخب الاثر، ص 389 .

4. عن النبى صلى الله علیه و آله انه قال: «المهدى رجل من عترتى یقاتل على سنتى کما قاتلت انا على الوحى‏» . ینابیع المودة، به نقل از: منتخب‏الاثر، ص 232 .

5. ر . ک: منتخب الاثر، فصل دوم .

6. على‏بن جعفر عن اخیه موسى بن جعفر علیه السلام انه قال: «اذا فقد الخامس من ولد السابع فالله الله فى ادیانکم لایزیلنکم عنها فانه لابد لصاحب هذاالامر من غیبة حتى یرجع عن هذاالامر من کان یقول به، انما هى محنة من‏الله یمتحن الله بها خلقه . . .» . غیبت نعمانى، صص 219- 210 .

7. ر . ک: پاورقى 3 .

 


ارسال شده در توسط مهدی اسداله

محور اول -

آسیب‏ها : حصاربندى و حصارشکنى . سلامت : مرزشناسى

اشاره: در این محور، آسیب‏هاى تربیت دینى، در دو سوى متقابل، حصاربندى و حصارشکنى نامیده شده ‏اند . در حصاربندى، نظر بر این است که خط مشى اساسى براى تربیت دینى افراد، دور نگاه‏ داشتن آنان از بدى و نادرستى است . این شیوه ‏ى قرنطینه‏ سازى، خود، یکى از منشاهاى آسیب ‏زاست; زیرا با مانع شدن آنان از مواجهه با بدى و نادرستى، توان مقاومت را در آنان تحلیل مى‏برد . قرنطینه‏ سازى، تنها به صورت موقت و در برخى از مراحل اولیه ‏ى تربیت رواست، اما تبدیل آن به خط مشى اساسى تربیت، در حکم مبدل ساختن آن به یکى از عوامل آسیب ‏زایى است . از سوى دیگر، حصارشکنى و قراردادن افراد در معرض مواجهه با جریان‏هاى مختلف فکرى و عملى، بدون فراهم آوردن قدرت تحلیل و مقاومت در آنان نیز منشا آسیب ‏زایى است . حالت ‏سلامت در تربیت دینى، مرزشناسى است . مرزشناسى چون یکى از عوامل راهبردى در تربیت دینى است، حاکى از آن است که باید در جریان طبیعى زندگى، در مواجهه با بدى‏ها و نادرستى‏ها، توانایى تبیین و تفکیک میان خوبى و بدى یا درستى و نادرستى را به صورت مدلل در افراد فراهم آورد و به این ترتیب، زمینه ‏ى مهار گرایش‏هاى آنان به بدى و نادرستى را مهیا کرد . مرزشناسى با تقواى حضور ملازم است، نه با تقواى پرهیز و مصونیت در متن موقعیت را جست‏وجو مى‏کند، نه مصونیت در قرنطینه را .

با توجه به چارچوب کلى آسیب و سلامت در این محور، به بررسى آن در مورد خاص مهدویت ‏خواهیم پرداخت . بر این اساس، بهره ‏ورى از مهدویت در امر تربیت، در دو صورت آسیب ‏زا خواهد بود . هنگامى که فهم ما از این اصل اعتقادى و عمل ما در پرتو آن، به صورت حصاربندى جلوه‏ گر شود و هنگامى که موضع ما در قبال آن به حصارشکنى منجر شود .

در شکل نخست از آسیب ‏زایى، تصور و برداشتى ایستا از مهدویت و انتظار مهدى (عج) وجود دارد . به این معنا که دو صف حق و باطل، هر یک با پیروان خود، برقرارند تا زمانى که ظهور رخ دهد و باطل مضمحل شود . در این فاصله، پیروان حق باید بریده و برکنار از پیروان باطل، "انتظار" بکشند تا لحظه‏ى وقوع واقعه فرارسد . در این تصور، دوران غیبت، به مثابه‏ى "اتاق انتظار" است که باید در آن، به دور از اهل باطل، نشست و منتظر بود تا صاحب امر بیاید و کار را یکسره کند . تلاش افراد در این‏جا براى دور نگاه‏داشتن و مصون داشتن خود و دیگران، از اهل باطل است . پى‏آمد چنین فهمى از مهدویت، به صورت تربیت قرنطینه‏اى آشکار مى‏گردد که در آن مى‏کوشند افراد را با کنار کشیدن از معرکه، همراه با انتظارى انفعالى، مصون نگاه دارند .

این پى‏آمد تربیتى، گونه‏اى آسیب ‏زا از تربیت را نشان مى‏دهد; زیرا منطق حصاربندى بر آن حاکم است که عبارت از افزایش آسیب ‏پذیرى فرد از طریق دور نگاه‏داشتن وى از مواجهه است . اما این آسیب ‏زایى، خود، از کژفهمى نسبت ‏به مهدویت نشات یافته است . اگر مهدویت، ناظر به غلبه‏ ى نهایى حق بر باطل است، باید این غلبه را در پرتو قانون کلى چالش میان حق و باطل فهم کرد . در چالش با باطل است که حق غالب مى‏گردد: «بلکه حق را بر باطل فرومى‏افکنیم، پس آن را درهم مى‏شکند، و ناگاه نابود مى‏گردد . واى بر شما از آن‏چه وصف مى‏کنید» . (1)

در روایات نیز مساله‏ى مهدویت، نه در قرنطینه، بلکه در فضاى باز، یعنى در عرصه‏ ى مواجهه و چالش میان حق و باطل ترسیم شده است . به تعبیر روایتى که در زیر آمده‏است، مؤمنان در عصر غیبت، چون ساکنان کشتى اسیر در پنجه‏ ى توفانند که با آن واژگون و زیرورو مى‏گردند . آنان با پرچم‏هاى اشتباه ‏انگیز روبه‏رو خواهند بود و باید چنان بصیرتى داشته باشند که پرچم مهدى (عج) را از پرچم‏هاى دروغین بازشناسند . در چنین عرصه‏ ى چالش ‏خیزى است که باید کسى ایمان خویش را محفوظ نگاه دارد; قرنطینه‏اى در کار نیست . روایت چنین مى‏گوید:

مفضل بن عمر جعفى گوید: شنیدم که شیخ - یعنى امام صادق علیه السلام - مى‏فرمود: «مبادا علنى کنید و شهرت دهید . بدانید به خدا قسم، حتما مدت زمانى از روزگار شما غایب خواهد شد و بى‏تردید پنهان و گم‏نام خواهد گردید تا آن‏جا که گفته شود: آیا او مرده است؟ هلاک شده است؟ در کدامین سرزمین راه مى‏پیماید؟ و بدون شک ، دیدگان مؤمنان بر او خواهد گریست و هم‏چون واژگون شدن کشتى در امواج دریا، واژگون و زیرورو خواهند گردید . پس هیچ‏کس رهایى نمى‏یابد مگر آن‏کس که خداوند از او پیمان گرفته و ایمان را در دل او، نقش کرده و با روحى از جانب خود تاییدش فرموده باشد . بى‏تردید، دوازده پرچم اشتباه‏انگیز که شناخته نمى‏شود کدام از کدام است، برافراشته خواهد شد . . .» . (2)

در همین سیاق، روایات فراوانى وجود دارد حاکى از این که در دوران غیبت، آزمون‏هاى سنگین و دشوارى‏هاى بسیار رخ خواهد داد .

به طور مثال، در روایتى از جابر جعفى آمده است که مى‏گوید: «به امام باقر علیه السلام گفتم که گشایش در کار شما کى خواهد بود؟ پس فرمود: هیهات! هیهات! گشایش در کار ما رخ نمى‏دهد تا آن که شما غربال شوید و بار دیگر غربال شوید - و این را سه بار فرمود - تا آن که خداى تعالى، تیرگى را (از شما) زایل کند و شفافیت (در شما) به جاى ماند .» (3)

چنان که عبارات مذکور نشان مى‏دهد، دوران غیبت، دوران مواجهه با موقعیت‏هاى سخت و آزمون‏هاى دشوار است که در نتیجه‏ى آن، بسیارى غربال خواهند شد; به این معنا که از آزمون سربلند بیرون نخواهند آمد . بنابراین، تصور آرمیدن در حصارى محفوظ و برکنار ماندن از اصطکاک و مواجهه، تصورى مردود است و در قاموس مهدویت و تربیت مهدوى نیست .


ارسال شده در توسط مهدی اسداله
   1   2      >