در قطب دوم و در نقطه ى مقابل کمالگرایى، سهل انگارى قرار دارد . سهل انگارى در قلمرو مهدویت، به این نحو آشکار مىگردد که جایى براى آن در ذهن و ضمیر فرد فراهم نیاید و به تبع آن، نقشى براى آن در تحول شخصیتى وى وجود نداشته باشد . به عبارت دیگر، در این قطب، مساله ى مهدویت در منظومهى تربیت دینى، به کنج تغافل یا غفلت مىافتد و هیچ نقشى براى آن در جریان تربیت دینى در نظر گرفته نمىشود .
در پاره اى از روایات به این نکته اشاره شده است که چگونه برخى از مردم، مساله ى مهدویت را به بوته ى فراموشى و غفلت مىسپارند، به نحوى که به وقت ظهور وى، شگفت زده مىشوند . به طور مثال، حماد بن عبدالکریم گوید: «در محضر امام صادق علیه السلام از حضرت قائم (عج) یاد شد . پس آن حضرت فرمود: بدانید که هرگاه او قیام کند، حتما مردم مىگویند: این چگونه ممکن است؟ در حالى که چندین و چند سال است که استخوانهاى او نیز پوسیده است .» (5)
آسیبزایى سهل انگارى در این است که نقش تربیتى آرمانها را با سبک گرفتن یا فراموش کردن آنها از میان برمىدارد . هر آرمانى، متناسب با ویژگىهاى خود، قابلیت معینى را در افراد شکل مىدهد . سهل انگارى نسبت به هر آرمانى، سهم تربیتى معینى را از عرصه ى تربیت خارج مىسازد . مهدویت یکى از زنده ترین و پویاترین آرمانهاى دینى است; زیرا افراد را در ارتباط با رخدادى قرار مىدهد که در پیش است و با توجه به این که وقت آن نامعین است، هر آن ممکن است واقع شود . رخدادهاى مربوط به آینده، از توانایى ویژه اى براى آماده سازى افراد برخوردارند . مهدویت در میان این گونه رخدادهاى مربوط به آینده، یکى از برجسته ترین آنهاست; زیرا در عرصه ى وسیعى، یعنى در پهنه ى حیات بشرى، رخ مىدهد و در حکم برآیندى براى درازاى بلند تاریخ آدمى و چون نقطه ى روشنى در پایان آن است . سهل انگارى نسبت به مهدویت در تربیت دینى، به منزله ى از دست نهادن این تاثیر عظیم تحول بخش در شخصیت افراد است .
در نقطه ى میان دو قطب آسیب زاى مذکور، حالت سلامت عبارت از سهلگیرى است . سهلگیرى از معایب هر دو قطب کمالگرایى (غیر واقعگرا) و سهل انگارى به دور است; زیرا در عین حال که در آن، به کمال نظر هست، وسع فرد نادیده گرفته نمىشود و در عین حال که در آن، سهولت در کار است، غفلت در میان نیست .
در تربیت مهدوى باید سهلگیرى را چون یکى از شاخصها در نظر گرفت . در سهلگیرى، باید نخستبه حدود وسع فهمى و عملى فرد توجه یافت و آنگاه با نظر به این حدود، حرکت وى را تسهیل کرد .
امام على علیه السلام در حدیثى طولانى که در آن از مهدى (عج) یاد کرده است، خطاب به حذیفه بن الیمان فرمود: «اى حذیفه! با مردم آنچه را نمىدانند (نمىفهمند) نگو; که سرکشى کنند و کفر ورزند . همانا پاره اى از دانشها سخت و گران بار است که اگر کوه ها آنرا بر دوش کشند، از بردن آن ناتوانند . . .» . (6)
در این سخن، توجه به وسع فهمى و دانشى افراد، مورد تاکید قرار گرفته و به صراحت اظهار شده که نادیده گرفتن آن، موجب اعراض و بلکه کفرورزى خواهد گردید . به تبع وسع فهمى، وسع عملى و حد طاقت افراد در به دوش کشیدن تکالیف نیز باید مورد توجه قرار گیرد . قابل ذکر است که حتى در یاوران نزدیک مهدى (عج)، برخى وسع و اقت بیشترى از دیگران نشان مىدهند، اما به هر روى، هر کدام متناسب با وسع خویش، عمل مىکنند .
در حدیثى که پیشتر در وصف یاران مهدى (عج) ذکر شد، این تعبیر نیز آمده است: «در میان آنان، مردانى هستند که شب را نمىخسبند و در نمازى که مىگزارند، چونان زنبور، زمزمه اى بر لب دارند . شب را با برپایى نماز، صبح مىکنند و روز را با فرماندهى سپاهشان سپرى مىکنند . راهبان شب و شیران روزند .» (7)
اشاره: در این محور، آسیبهاى تربیت دینى، در دو قطب کمالگرایى (غیر واقعگرا) و سهل انگارى قرار دارند
در قطب اول: آسیبزایى تربیت دینى ناشى از آن است که آرمانهاى بسیار والاى دینى را از افراد تحت تربیت طلب مىکنند، بدون آن که توان و طاقت واقعى آنها را چون معیار حرکت به سمت این آرمانها در نظر بگیرند . از این رو، بار سنگین آرمانهاى مذکور، طاقت سوز خواهد بود .
در قطب دوم: سهل انگارى با بىاعتنایى به آرمانهاى بلند، چهره ى دیگرى از آسیب زایى را آشکار مىسازد . سهل انگارى، جدیت و تلاش را از عرصه ى تربیت مىزداید و به این ترتیب، حرکت پیشرونده را به پرسه زدن تبدیل مىکند، در حالى که پرسه زدن، سازنده و شکل دهنده نیست .
حالت سلامت در این محور، سهلگیرى است . سهل گیرى با کمال گرایى (غیرواقع گرا) از این جهت متفاوت است که در آن، کمال را براى فرد، در حد وسع وى مىجویند و از فراتر از آن اغماض مىکنند . تفاوت آن با سه لانگارى نیز در این است که در سهل گیرى، در هر حال، چشم به سوى آرمانها دارند و حرکت پیشرونده را مىخواهند . پیامبر اکرم (ص) دین خود را "سهله ى سمحه" نامیده و جایگاه خود را در نقطه ى سهل گیرى معین کرده است .
با به کارگیرى چارچوب این محور در زمینه ى مهدویت، به ترتیب، از دو گونه ى آسیبزایى، یعنى کمالگرایى (غیر واقعگرا) و سهل انگارى، سخن خواهیم گفت . سپس، حالت سلامت را تحت عنوان سهلگیرى مورد بحث قرار خواهیم داد .
در قطب نخست آسیب، ابتدا باید به این مساله پاسخ گوییم که کمالگرایى (غیر واقعگرا) چگونه در عرصه ى تربیت مهدوى آشکار مىگردد . زمینه ى این امر، آن است که مهدى (عج)، عهده دار رسالتى سخت و سترگ است . تلاش گسترده در سطح جهان براى زدودن ظلم و بىعدالتى و نشاندن حق و عدالت بر اریکه ى قدرت، کارى به غایت دشوار است; زیرا مستلزم بازستاندن قدرت از دست مدعیان دروغین و جسور آن خواهد بود . از این رو، امام مهدى (عج) با مقاومتهاى بسیارى روبه رو خواهد شد و ناگزیر، جنگى جانکاه در پیش خواهد داشت . این نکته در روایات فراوانى مورد نظر قرار گرفته است . در زیر، به نمونه هایى اشاره مىکنیم:
مفضل بن عمر گوید: «به امام صادق علیه السلام عرض کردم: نشانه ى قائم چیست؟ فرمود: آنگاه روزگار گردش کند و گویند: او مرده یا هلاک شده؟ در کدامین سرزمین مىگردد (به سر مىبرد) ؟ عرض کردم: فدایت شوم، سپس چه خواهد شد؟ فرمود: ظهور نمىکند مگر با شمشیر» . (1)
همچنین، ابوبصیر گوید: شنیدم امام باقر علیه السلام مىفرمود: «. . . شمشیر بر گردن خویش حمایل مىسازد، هشت ماه به شدت مبارزه مىکند تا اینکه خدا راضى شود . . .» . (2)
در پیش بودن این مسؤولیت سنگین و خطیر براى مهدى (عج)، کار را براى پیروان وى نیز دشوار خواهد ساخت . خداوند چنین مقدر نکرده است که آن حضرت، این رسالت را به تنهایى و تنها با مدد غیبى به انجام برساند، بلکه نظر بر آن بوده است که بشر در گیرودار این رخداد عظیم، خود نیز تحول یابد و در تعیین سرنوشت تاریخى خویش، نقش آفرینى کند . به هر روى، کسانى خواهند توانست خود را براى این یاورى آماده کنند که ظرفیتى عظیم در خویش سراغ گیرند .
به همین دلیل، صفات برجستهاى براى یاوران مهدى (عج) ذکر شده است، چنانکه در روایتى در وصف شجاعت آنان آمده است: «و مردانى که گویى دلهاىشان پارههاى پولاد است . . .» . (3)
همچنین، در روایتى، ابوالجارود به نقل از امام باقر علیه السلام گوید: آن حضرت به من فرمود: «. . . چون شنیدید ظهور کرده است، نزد او بروید، اگر چه کشان کشان بر روى برف و یخ باشد .» (4) این بیان حاکى از آن است که یاران امام، چنان نستوه اند که اگر لازم باشد خود را به این نحو نیز به وى برسانند، به آن مبادرت خواهند کرد .
شکل دوم از آسیبزایى، در مقابل حصاربندى، با حصارشکنى آشکار مىگردد . در حالى که در حصاربندى، مرزهاى آهنین مىگذارند، در حصارشکنى، هر مرزى را برمىدارند و بىمرزى را حاکم مىکنند . حاصل این امر، بروز التقاطهاى ناهم خوان میان اندیشه هاى حق و باطل است . آسیبزایى حصارشکنى در تربیت دینى این است که درست و نادرست، یکجا خوراک افراد تحت تربیت مىشود و این خوراک ناجور، رشدى را سبب نخواهد شد و چه بسا که مسمومیت و هلاک در پى داشته باشد . نمونه ى این بىمرزى و التقاط در عرصه ى مهدویت، آن است که کسانى معتقد شوند «مهدى» اسم خاصى براى فرد معینى نیست، بلکه نمادى کلى براى اشاره به چیرگى نهایى حق و عدالتبر باطل و بیدادگرى است و مصداق این نماد مىتواند هر کسى باشد .
در روایات مربوط به مهدویت، این گونه حصارشکنى به دیدهى منفى نگریسته شده است . بنابراین، در روایات فراوانى، بر این نکته تاکید شده است که مهدى (عج) نام شخص معینى است . به طور مثال، از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نقل شده است که فرمود: «مهدى مردى از عترت من است که به خاطر (برپایى) سنت من مىجنگد، چنانکه من به خاطر وحى جنگیدم .» (4)
برهمین سیاق، در روایات دیگرى، اشاره شده است که مهدى (عج) از فرزندان امام على علیه السلام، فاطمه زهرا علیها السلام، امام حسن علیه السلام، امام حسین علیه السلام و همچنین هر یک از امامان بعدى است . (5)
نه تنها بر این نکته تاکید شده است که باید به «مهدى» چون نام خاص فرد معینى اعتقاد ورزید، که خداوند رسالت حاکمیت بخشیدن به حق و عدالت را به عهده ى وى گذاشته است، بلکه به طور کلى باید در دوران غیبت، دین و آموزه هاى اصیل آن را بازشناخت و بر آن پاىورزى کرد . این امر نیز نشانگر نادرستى مرزشکنى و برآمیختن حق و باطل در دوران غیبت است . به طور مثال، روایت زیر در این مورد قابل ذکر است:
على بن جعفر از برادرش موسى بن جعفر علیه السلام روایت کرده است که آن حضرت فرمود: «هنگامى که پنجمین فرزند از امام هفتم ناپدید شود، پس خدا را! خدا را! (مواظب باشید) در دینتان، شما را از آن دور نسازند . صاحب این امر ناگزیر از غیبتى خواهد بود تا کسى که بدین امر قایل است، از آن باز گردد . همانا این آزمایشى از جانب خدا است که خداوند، خلق خود را بدان وسیله مىآزماید . . .» . (6)
تعبیر الله الله فى ادیانکم در این روایت، سخنى مؤکد بر اهمیت بازشناسى آموزههاى اصیل دینى در دوران غیبت است . بر این اساس، محو کردن مرزهاى میان حق و باطل و برهم آمیختن آنها، یکى از لغزشهایى است که مىتواند در خصوص مهدویت رخ دهد .
به این ترتیب، آشکار است که هر دو گونه ى آسیبزایى، یعنى حصاربندى و حصارشکنى، در عرصه ى مهدویت، مردود تلقى شده است . حالت سلامت در این محور از بحث، به دور از هر دو گونه ى مذکور، مرزشناسى است . مرزشناسى با قبول ارتباط، از حصاربندى متفاوت مىگردد و با رد التقاط، از حصارشکنى متمایز مىشود . مرزشناسى چون یکى از راهبردهاى تربیت دینى، مستلزم آن است که فرد در متن موقعیتها قرار داشته باشد و با بازشناسى مرزهاى راستى از ناراستى و درستى از نادرستى، راه خود را بیابد . تربیت در این شکل، به دقت، همچون آموختن حرکت در یک میدان مین است . مصون رفتن در جادهى کناره، هنرى نمىخواهد و آموزشى نمىطلبد . اما مساله این است که تربیت دینى و مهدوى، جاده ى کناره ندارد، بلکه درست از میدان مین مىگذرد و نمىتوان از آن کناره گرفت . از سوى دیگر، بىپروا دویدن در این میدان نیز سر بر باد ده است . تنها با آموختن بازشناسى خط عبور، مىتوان در این میدان حرکت کرد .
هر چند بیرون از قرنطینه بودن و در مواجهه قرار داشتن دشوار است، اما هنگامى که فرد با شناخت مرزها و حدود همراه گردد، توانایى حرکتسالم را خواهد یافت . در روایت مذکور در فوق، (7) هنگامى که امام صادق علیه السلام اشاره مىکند که در دوران غیبت، وضعیت مؤمنان چون افراد یک کشتى واژگون شده، زیرورو مىگردد، راوى سخت مىهراسد و چاره مىطلبد . در ادامه ى روایت، چنین آمده است:
«. . . راوى گوید: پس من گریستم و به حضرت عرض کردم: (در چنین وضعى) ما چه کنیم؟ فرمود: اى اباعبدالله! - و در این حال به پرتو خورشید که به درون خانه و ایوان مىتابید، نظر افکند - آیا این خورشید را مىبینى؟ عرض کردم: بلى . پس فرمود: مسلما کار ما روشن تر از این خورشید است .»
در پاسخ امام، مرزشناسى چون چارهى کار معرفى شده است . با توجه به زمینه ى سخن که در آن، زیرورو شدن و بروز پرچمهاى اشتباه برانگیز مطرح شده، پاسخ بیانگر این است که اگر کسى مرزهاى حق و باطل را بشناسد و نور را از ظلمت تمیز دهد، به سهولت مىتواند راه خود را پیش گیرد و حرکت کند .
با داشتن تصویر درستى از مهدویت، مدلولهاى درست آن در تربیت نیز معین خواهد گردید . تربیت مهدوى، تربیت براى محیط باز است و از این رو، مستلزم آن است که افراد، توانایى مرزشناسى را کسب کنند و آمادگى مواجهه و رویارویى با اصطکاکهاى فکرى و عملى را بیابند . این مرزشناسى شامل مواردى از این قبیل است: شناخت مهدى (عج) چون شخصى معین، شناخت رسالت وى در برپایى حق و عدالت، شناختحقانیت آموزههاى دین اسلام که وى آن را به جهانیان عرضه خواهد نمود، آشنایى با جریانهاى فکرى مختلف که سوداى برقرار ساختن حق و عدالت را در جوامع بشرى در سر دارند و توانایى بازشناسى میزان درستى و نادرستى آنها و توانایى در میان گذاشتن محققانهى باورهاى خود با آنها .
پیرو مهدى (عج) با تربیت شدن براى زیستن در چنین محیط بازى، از انتظار انفعالى ظهور وى به دور خواهد بود و در اثر ارتباط سازنده با جریانهاى فکرى دیگر، انتظارى پویا را نسبتبه ظهور، آشکار خواهد ساخت .
انتظار پویا به معناى فراهم ساختن فعالانه ى زمینه هاى ظهور است .
----------------------------
پىنوشتها:
1. بل نقذف بالحق على الباطل فیدمغه فاذا هو زاهق و لکم الویل مماتصفون .» انبیاء، 18 .
2. المفضل بن عمر الجعفى قال: سمعت الشیخ - یعنى ابا عبدالله علیه السلام - یقول: «ایاکم و التنویه، اما والله لیغیبن سبتا من دهرکم و لیخملن حتى یقال: مات؟ هلک؟ باى واد سلک؟ و لتدمعن علیه عیون المؤمنین و لیکفان تکفاالسفینه فى امواج البحر فلا ینجو الا من اخذالله میثاقه و کتب فى قلبه الایمان و ایده بروح منه و لترفعن اثنتا عشرة مشتبهة لا یدرى اى من اى، قال: فبکیت ثم قلت له: کیف تصنع؟ فقال: یا اباعبدالله - ثم نظر الى شمس داخلة فى الصفه - اترى هذه الشمس؟ فقلت: نعم، فقال: لامرنا ابین من هذه الشمس .» ، غیبت نعمانى (ترجمه غفارى)، صص 218- 219 .
3. عن جابر الجعفى قال: «قلت لابى جعفر علیه السلام متى یکون فرجکم؟ فقال: هیهات هیهات لا یکون فرجنا حتى تغربلوا ثم تغربلوا یقولها ثلثا حتى یذهب الله تعالى الکدر و یبقى الصفو» . منتخب الاثر، ص 389 .
4. عن النبى صلى الله علیه و آله انه قال: «المهدى رجل من عترتى یقاتل على سنتى کما قاتلت انا على الوحى» . ینابیع المودة، به نقل از: منتخبالاثر، ص 232 .
5. ر . ک: منتخب الاثر، فصل دوم .
6. علىبن جعفر عن اخیه موسى بن جعفر علیه السلام انه قال: «اذا فقد الخامس من ولد السابع فالله الله فى ادیانکم لایزیلنکم عنها فانه لابد لصاحب هذاالامر من غیبة حتى یرجع عن هذاالامر من کان یقول به، انما هى محنة منالله یمتحن الله بها خلقه . . .» . غیبت نعمانى، صص 219- 210 .
7. ر . ک: پاورقى 3 .
اشاره: در این محور، آسیبهاى تربیت دینى، در دو سوى متقابل، حصاربندى و حصارشکنى نامیده شده اند . در حصاربندى، نظر بر این است که خط مشى اساسى براى تربیت دینى افراد، دور نگاه داشتن آنان از بدى و نادرستى است . این شیوه ى قرنطینه سازى، خود، یکى از منشاهاى آسیب زاست; زیرا با مانع شدن آنان از مواجهه با بدى و نادرستى، توان مقاومت را در آنان تحلیل مىبرد . قرنطینه سازى، تنها به صورت موقت و در برخى از مراحل اولیه ى تربیت رواست، اما تبدیل آن به خط مشى اساسى تربیت، در حکم مبدل ساختن آن به یکى از عوامل آسیب زایى است . از سوى دیگر، حصارشکنى و قراردادن افراد در معرض مواجهه با جریانهاى مختلف فکرى و عملى، بدون فراهم آوردن قدرت تحلیل و مقاومت در آنان نیز منشا آسیب زایى است . حالت سلامت در تربیت دینى، مرزشناسى است . مرزشناسى چون یکى از عوامل راهبردى در تربیت دینى است، حاکى از آن است که باید در جریان طبیعى زندگى، در مواجهه با بدىها و نادرستىها، توانایى تبیین و تفکیک میان خوبى و بدى یا درستى و نادرستى را به صورت مدلل در افراد فراهم آورد و به این ترتیب، زمینه ى مهار گرایشهاى آنان به بدى و نادرستى را مهیا کرد . مرزشناسى با تقواى حضور ملازم است، نه با تقواى پرهیز و مصونیت در متن موقعیت را جستوجو مىکند، نه مصونیت در قرنطینه را .
با توجه به چارچوب کلى آسیب و سلامت در این محور، به بررسى آن در مورد خاص مهدویت خواهیم پرداخت . بر این اساس، بهره ورى از مهدویت در امر تربیت، در دو صورت آسیب زا خواهد بود . هنگامى که فهم ما از این اصل اعتقادى و عمل ما در پرتو آن، به صورت حصاربندى جلوه گر شود و هنگامى که موضع ما در قبال آن به حصارشکنى منجر شود .
در شکل نخست از آسیب زایى، تصور و برداشتى ایستا از مهدویت و انتظار مهدى (عج) وجود دارد . به این معنا که دو صف حق و باطل، هر یک با پیروان خود، برقرارند تا زمانى که ظهور رخ دهد و باطل مضمحل شود . در این فاصله، پیروان حق باید بریده و برکنار از پیروان باطل، "انتظار" بکشند تا لحظهى وقوع واقعه فرارسد . در این تصور، دوران غیبت، به مثابهى "اتاق انتظار" است که باید در آن، به دور از اهل باطل، نشست و منتظر بود تا صاحب امر بیاید و کار را یکسره کند . تلاش افراد در اینجا براى دور نگاهداشتن و مصون داشتن خود و دیگران، از اهل باطل است . پىآمد چنین فهمى از مهدویت، به صورت تربیت قرنطینهاى آشکار مىگردد که در آن مىکوشند افراد را با کنار کشیدن از معرکه، همراه با انتظارى انفعالى، مصون نگاه دارند .
این پىآمد تربیتى، گونهاى آسیب زا از تربیت را نشان مىدهد; زیرا منطق حصاربندى بر آن حاکم است که عبارت از افزایش آسیب پذیرى فرد از طریق دور نگاهداشتن وى از مواجهه است . اما این آسیب زایى، خود، از کژفهمى نسبت به مهدویت نشات یافته است . اگر مهدویت، ناظر به غلبه ى نهایى حق بر باطل است، باید این غلبه را در پرتو قانون کلى چالش میان حق و باطل فهم کرد . در چالش با باطل است که حق غالب مىگردد: «بلکه حق را بر باطل فرومىافکنیم، پس آن را درهم مىشکند، و ناگاه نابود مىگردد . واى بر شما از آنچه وصف مىکنید» . (1)
در روایات نیز مسالهى مهدویت، نه در قرنطینه، بلکه در فضاى باز، یعنى در عرصه ى مواجهه و چالش میان حق و باطل ترسیم شده است . به تعبیر روایتى که در زیر آمدهاست، مؤمنان در عصر غیبت، چون ساکنان کشتى اسیر در پنجه ى توفانند که با آن واژگون و زیرورو مىگردند . آنان با پرچمهاى اشتباه انگیز روبهرو خواهند بود و باید چنان بصیرتى داشته باشند که پرچم مهدى (عج) را از پرچمهاى دروغین بازشناسند . در چنین عرصه ى چالش خیزى است که باید کسى ایمان خویش را محفوظ نگاه دارد; قرنطینهاى در کار نیست . روایت چنین مىگوید:
مفضل بن عمر جعفى گوید: شنیدم که شیخ - یعنى امام صادق علیه السلام - مىفرمود: «مبادا علنى کنید و شهرت دهید . بدانید به خدا قسم، حتما مدت زمانى از روزگار شما غایب خواهد شد و بىتردید پنهان و گمنام خواهد گردید تا آنجا که گفته شود: آیا او مرده است؟ هلاک شده است؟ در کدامین سرزمین راه مىپیماید؟ و بدون شک ، دیدگان مؤمنان بر او خواهد گریست و همچون واژگون شدن کشتى در امواج دریا، واژگون و زیرورو خواهند گردید . پس هیچکس رهایى نمىیابد مگر آنکس که خداوند از او پیمان گرفته و ایمان را در دل او، نقش کرده و با روحى از جانب خود تاییدش فرموده باشد . بىتردید، دوازده پرچم اشتباهانگیز که شناخته نمىشود کدام از کدام است، برافراشته خواهد شد . . .» . (2)
در همین سیاق، روایات فراوانى وجود دارد حاکى از این که در دوران غیبت، آزمونهاى سنگین و دشوارىهاى بسیار رخ خواهد داد .
به طور مثال، در روایتى از جابر جعفى آمده است که مىگوید: «به امام باقر علیه السلام گفتم که گشایش در کار شما کى خواهد بود؟ پس فرمود: هیهات! هیهات! گشایش در کار ما رخ نمىدهد تا آن که شما غربال شوید و بار دیگر غربال شوید - و این را سه بار فرمود - تا آن که خداى تعالى، تیرگى را (از شما) زایل کند و شفافیت (در شما) به جاى ماند .» (3)
چنان که عبارات مذکور نشان مىدهد، دوران غیبت، دوران مواجهه با موقعیتهاى سخت و آزمونهاى دشوار است که در نتیجهى آن، بسیارى غربال خواهند شد; به این معنا که از آزمون سربلند بیرون نخواهند آمد . بنابراین، تصور آرمیدن در حصارى محفوظ و برکنار ماندن از اصطکاک و مواجهه، تصورى مردود است و در قاموس مهدویت و تربیت مهدوى نیست .